«عیسی بخشی» آخرین بازمانده بخشی‌های کرمانج خراسان شمالی درگذشت + علت فوت صداوسیما یکی از بهترین‌هایش را از دست داد فیلم‌‌های سینمایی امروز تلویزیون (جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) «لالایی» در شبکه نمایش خانگی | عمو پورنگ بازیگر شد سریال جدید «رخنه» درباره امنیتی‌ترین عملیات نفوذ + زمان پخش ماجرای عجیب آهنگ «تنهاترین عاشق» که به نام فریدون فروغی دست‌به‌دست می‌شود! + فیلم چرا تکرار «پایتخت ۶» پخش نمی‌شود؟ روایت پردیس پورعابدینی از سکانس ملاقات شرعی با شهاب حسینی در «گناه فرشته» + فیلم برگزاری گردهمایی کارشناسان روابط عمومی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سراسر کشور در مشهد مقدس بازیگر فیلم سینمایی «اخراجی‌ها ۲»: روش تدریس تام‌کروز در «تاپ‌گان» متعلق به یک خلبان ایرانی است خانه انیمیشن UP در دنیای واقعی + فیلم و عکس معاون وزیر فرهنگ: سابقه ایران و عراق در حوزه فرهنگ و ارتباطات درخشان است درباره زنده یاد حسن حامد، نمایشنامه نویس و کارگردان فقید مشهدی| خاموشی در اوج درخشش کاش سریال بود! | درباره «مست عشق»، فیلم مهم حسن فتحی بازدید هیأت رسانه‌ای ایران از مؤسسه العلمین عراق + تصاویر ویژه‌برنامه «کوی محبت» در شب شهادت امام جعفر صادق (ع) + زمان پخش فیلم‌های سینمایی تلویزیون برای تعطیلات آخر هفته (۱۳، ۱۴ و ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان تعطیلی سینما‌های مشهد به مناسبت شهادت امام‌جعفر‌صادق‌(ع) ناگفته‌های پردیس پورعابدینی درباره «فرشته» ستاره‌بازی
سرخط خبرها

نگاهی به ۸۶ سال زندگی هنری محمدعلی لطفی مقدم، پدر تئاتر مشهد، به مناسبت سالروز تولدش | به نام پدر

  • کد خبر: ۱۵۳۶۵۵
  • ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۲:۲۵
نگاهی به ۸۶ سال زندگی هنری محمدعلی لطفی مقدم، پدر تئاتر مشهد، به مناسبت سالروز تولدش | به نام پدر
محمدعلی لطفی مقدم در سال ۱۳۴۴، نفر سوم کنکور سراسری شد و برای تحصیل به دانشکده هنر‌های دراماتیک تهران رفت و پس از اتمام دوران تحصیلی کارشناسی در سال ۱۳۴۸ به مشهد نقل مکان کرد.

به گزارش شهرآرانیوز، پانزدهم اسفندماه ۱۳۱۵، خداوند اولین فرزند را به خانواده حاج عبدالحمید عطا کرد. نام او را به توصیه مادربزرگ پدری که مکتب خانه تعلیم قرآن داشت، محمدعلی انتخاب کردند. محمدعلی در خانواده‌ای سرشار از عشق و همدلی رشد کرد. مادرش ربابه متأسفانه در پنج سالگی درحالی که فقط دو فرزند (محمدعلی و اقدس) داشت، چشم از جهان فروبست. فقدان مادر گرچه با جایگزینی خاله به جای مادر تا حدی جبران شد، ولی رنج بزرگ بی مادری همه عمر با او بوده است و هست.

محمدعلی سال ۱۳۲۲ در مدرسه اسرار سبزوار روی نیمکت کلاس اول نشست و تا کلاس اول متوسطه در دبیرستان اسرار تحصیل کرد و در ادامه برای گذراندن کلاس هشتم و نهم به دبیرستان شاه رضای مشهد رفت. او دانش سرای مقدماتی را در مشهد و دوره تربیت معلم را در تهران گذراند و دیپلم را به صورت داوطلب در سبزوار اخذ کرد. او در گفتگو با نگارنده از آغاز آشنایی اش با تئاتر در دوران دبیرستان بیان کرده است: «کار تئاتر را از دوران دبیرستان آغاز کردم. در آن زمان اگر در نمایش‌ها کاری به کسی نداشتیم و کارهایمان نیشی نمی‌زد، نمایش‌ها اجرا می‌شد، اما وای به حالمان اگر در نمایشی به نقاط ضعف مثلا مدیر دبیرستان اشاره‌ای می‌کردیم و آینه را رودرروی رئیس فرهنگ می‌گرفتیم؛ آن وقت بود که تنبیه می‌شدیم و حتی اخراج.»

او در این سال‌ها با حسین صفی آبادی آشنا شد و فعالیت جدی خود را از سال١٣٣٣، با ایفای نقش یک محصل در نمایش «مکافات» در شهر سبزوار آغاز کرد و با آثاری، چون «آی با کلاه، آی بی کلاه» به عنوان بازیگر در این شهر ادامه داد تا اینکه در سال ۱۳۳۴ به خدمت آموزش وپرورش درآمد و تا سال ۱۳۴۴ در سبزوار با سمت‌های معلم، دبیر، مسئول روابط عمومی و... خدمت کرد. او در بیست سالگی با دختری به نام ربابه از خانواده بزرگ فرامرزی ازدواج کرد و سال‌های عمر خود را تا هنگامی که برای ادامه تحصیل به تهران مهاجرت کند، در زادگاه خود زندگی کرد.

تحصیل در دانشکده هنر‌های دراماتیک

محمدعلی در سال ۱۳۴۴، نفر سوم کنکور سراسری شد و برای تحصیل به دانشکده هنر‌های دراماتیک تهران رفت و پس از اتمام دوران تحصیلی کارشناسی در سال ۱۳۴۸ به مشهد نقل مکان کرد. در این چهار سال در تهران ضمن تحصیل به خدمت فرهنگی ادامه داد و در این سال با کسب سه سال متوالی عنوان دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل شد و خود را به وزارت فرهنگ و هنر (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کنونی) منتقل کرد. او درباره آن سال‌ها می‌گوید: «سال ۱۳۴۴ که در دانشکده هنر‌های دراماتیک پذیرفته شدم. تئاتر زندگی من شد، اما از سال ۱۳۴۸ که به مشهد آمدم و مرکز آموزش تئاتر را تأسیس کردم، زندگی من تئاتر بود.»

تأسیس مرکز آموزش تئاتر خراسان

لطفی در آبان ۱۳۴۸ پس از فراغت از تحصیل در دانشکده هنر‌های دراماتیک به مشهد آمد و مرکز آموزش تئاتر خراسان را تأسیس کرد و خود تدریس در آن را برعهده گرفت. او در این باره خاطرات بسیاری دارد: «وقتی به مشهد آمدم، فعالیت‌های تئاتری جریان داشت. تئاتر حرفه‌ای گلشن در خیابان خسروی قدیم وجود داشت که نمایش با آتراکسیون (رقص و آواز و ...) اجرا می‌شد و مرحوم اصغر قفقازی و مرحوم اصغر میرخدیوی به عنوان کمدین طرف دارانی داشتند. از طرفی هم تئاتر دانشجویی که بیش‌تر در دانشکده ادبیات مستقر بود، فعالیت‌های پراکنده، مناسبتی و باارزش هنری اجرا می‌کردند؛ همچنین گروه‌های متفرقه که گهگاه برنامه‌هایی به سفارش آموزش وپرورش یا ادارات دیگر به صحنه می‌بردند.

با تأسیس مرکز آموزش تئاتر علاوه بر حدود ۴۵ نفر از جوانان مستعد (اعم از دانشجو، کارمند، کاسب و...) که در کنکور ورودی شرکت کردند و در کلاس پذیرفته شدند، عده‌ای از دست اندرکاران قدیمی نیز به این مرکز پیوستند و کم کم هر یک به صورت گروهی مستقل مانند گروه «پارت» به مدیریت داوود کیانیان، گروه «نیما» به مدیریت فریدون صلاحی، گروه «آرش» به مدیریت منصور همایونی و یک گروه دانشجویی و قدیمی و پرتوان به مدیریت داریوش ارجمند و گروه مرکز آموزشی تئاتر به مدیریت من، زیر نظر مرکز آموزش تئاتر به فعالیت پرداختند.»

آثار تئاتری دهه ۵۰

لطفی مقدم دهه ۵۰ در مشهد نمایشنامه‌های بسیاری نوشت که مانند «بیژن و منیژه»، «افسانه دیروز»، «تیمسار تنها» و «تعارف» توسط خودش و نیز نمایشنامه‌های «سد» توسط داریوش ارجمند، «انفجار» توسط رضا صابری، «قالی زمان» توسط محبوبه بیات، «میراث» توسط مهدی صباغی و یوسفیان به روی صحنه رفته است. او همچنین کارگردانی تئاترهایی، چون «سیاه زنگی، مرد فرنگی»، «اردشیرشاه»، «پیک نیک»، «همسر»، «توپ»، «رسن»، «افعی طلایی»، «خودکشی» و «هرچه بگندد...» را در کارنامه هنری خود دارد.

او در باره فعالیت هایش در زمان اجرای تئاتر‌های خود گفته است: «در آن زمان، رئیس اداره امور هنری و ادبی، مدرس اداره کل فرهنگ و هنر و سرپرست مرکز آموزش تئاتر مشهد بودم. دو شغل دیگر هم داشتم که به صورت پاره وقت انجام می‌دادم. مدیر روابط عمومی جمعیت هلال احمر خراسان بودم. این شغل را به این خاطر یدک می‌کشیدم تا بتوانم تالار هلال احمر را که تنها محل مناسب اجرای برنامه‌های تئاتر بود مدیریت کنم.

از همین موقعیت استفاده کردم و تالار را که فرسوده شده بود تجدید بنا کردم و از نظر نور و صوت آن را تجهیز کردم؛ همچنین در آن زمان سرپرست مدیریت نمایش رادیو تلویزیون خراسان هم بودم؛ چون روان شاد دکتر سید ضیاءالدین سجادی که استاد برجسته ادبیات بود به خاطر هدایت درست جشنواره توس به سمت سرپرست سازمان رادیو تلویزیون منصوب شده بود و من در دانشکده هنر‌های دراماتیک شاگرد او بودم و باتوجه به شناختی که او از شاگرد خود داشت، مرا دعوت کرد که سرپرستی این بخش را به همراه سرپرستی نمایش‌های جشنواره توس به عهده گیرم.»

لطفی مقدم درباره تئاتر‌های دهه ۵۰ و فشار‌های نظام شاهنشاهی به هنرمندان تئاتر بیان می‌کند: «در این دهه گروه‌ها به صورت مستمر، آثار بسیار ارزنده‌ای را روی صحنه می‌بردند که با استقبال مردم و هنردوستان هم مواجه می‌شد. آن‌ها در جشنواره‌های سراسری برنامه ارائه می‌دادند و به صورت سیار برای اجرای برنامه به سراسر ایران و شهر‌های استان خراسان اعزام می‌شدند. «یک بار دیگر ابوذر» به کارگردانی داریوش ارجمند، «پسران ننه دریا» به کارگردانی داوود کیانیان و «انوشیروان عادل»، نوشته و کارگردانی خودم، از جمله آثاری بودند که در آن ها، آینه را برابر حکومت گرفتیم، نیشمان را هم زدیم و وارد ماجرا‌های بسیاری هم با آن نظام شدیم.»

از فوق لیسانس در فرانسه تا مسئولیت در گرگان

سال ۱۳۵۵ برای محمدعلی لطفی مقدم سال عجیبی بود. او در این سال به دانشکده تحقیقات عالی تئاتر «اوت زیقود» مراجعه و با ارائه رساله‌ای که یک آلبوم تصویری (۱۲۰ ورق) با عکس و نوشته درباره هنر ترکمن بود، مدرک فوق لیسانس تئاتر را دریافت کرد. او معتقد است: «باتوجه به اینکه کار‌های نمایشی ترکمن دارای مضمون‌های دراماتیک است، می‌تواند کلام و حرکت آنان، داستان‌های حماسی بسیاری را به نمایش بگذارد.» پرفسور مک فرو (مدیر و استاد تئاتر مؤسسه آموزش عالی تحصیلات تئاتری وابسته به سوربن) بعد از ارائه رساله دکتر لطفی پذیرفت که برای دریافت دکتری تحقیقات وی را هدایت و راهنمایی کند، اما لطفی مقدم به ایران مراجعت کرد و باوجود اینکه وزارت فرهنگ پذیرفته بود که با بورسیه دولتی برای دریافت دکتری اعزام شود، با شروع انقلاب اسلامی این کار عملی نشد.

همچنین او در همان سال، سرپرست اداره کل فرهنگ و هنر گرگان و دشت شد و به این شهر رفت. او در آنجا برای مطالعه درباره خانه فرهنگ به اروپا اعزام شد و از خانه فرهنگ ژرژ پمیدو پاریس الگوبرداری کرد و آن طرح را در ایران و اولین بار در گرگان پیاده کرد. او در سال ۱۳۵۸ به مشهد برگشت و تاکنون در این شهر به زندگی ادامه داده است.

گرفتن مدرک دکتری هنر‌های نمایشی از فرانسه

او بعد از انقلاب اسلامی، مکاتبات خود را با دانشکده و پرفسور مک فرو قطع نکرد و هر سال برای تمدید ثبت نام، مبلغی ارسال کرد، ولی به علت مشکلات مالی امکان مراجعه به پاریس را نداشت؛ اما سرانجام توانست در سال ۲۰۰۰ و پس از شانزده سال به پاریس عزیمت کند و با ارائه یک رساله به زبان فرانسه تحت عنوان «مقایسه میسترو میراکل‌های قرون وسطی با تعزیه‌های ایرانی» و نیز تهیه و ارائه سه فیلم مستند، موفق به اخذ تأییدیه دکتری شود.

او درباره نگارش رساله دکتری خود در یکی از خاطراتش نوشته است: «پس از مطالعه و مشورت با آقای پروفسور مک فرو در پاریس و ارائه چند طرح برای رساله دکتری، قرار شد در زمینه مقایسه تئاتر اروپا در قرون وسطی با نمایش‌های سیار ایران تحقیق خود را ارائه کنم.

در این رساله که به زبان فرانسه است، سعی کرده ام با ارائه پیشینه‌ای از تئاتر مذهبی -به خصوص تعزیه در ایران- به مقایسه نمایش سیار مذهبی با تئاتر‌های قرون وسطی بپردازم و در تقسیم بندی کلی تعزیه از جهت تاریخی سعی کردم با ارائه سه فیلم مستند (CD) با زیرنویس به زبان فرانسه با تأکید بر موضوعاتی، چون «تعزیه ویژه ماه محرم عاشورای سال ۶۱»، «تعزیه مربوط به حمزه سیدالشهدا، عموی پیغمبر، فارغ از ماجرای کربلا و عاشورا»، «تعزیه شاه چراغ با موضوعی تخیلی»، این تراژدی تأثیرگذار مذهبی ایرانی را (تأکید می‌کنم ایرانی) معرفی کنم. من سال ها، شاهد اجرای تعزیه‌های ثابت و سیار در زادگاهم سبزوار بوده ام و دو بار هم در نقش‌هایی مانند حضرت علی اکبر (ع) و مسلم همکاری داشته ام.»

او مدرک دکتری خود را در حالی کسب کرد که این مدرک هیچ گونه اثری در زندگی مادی اش نداشت و حتی از مزایای قانونی آن بهره برداری نشد، اما او از اینکه با چه انگیزه‌ای با تحمل هزینه فراوان به دنبال دریافت این مدرک بوده است، می‌گوید: «اول اینکه در تمام عمر سعی کرده ام هیچ کاری را ناتمام رها نکنم و به همین دلیل زمانی که ازدواج کردم و در استخدام آموزش وپرورش بودم، دارای مدرک سیکل بودم و همه مراحل تحصیلی پس از آن تا اخذ دکتری را با داشتن زن و پنج فرزند و باوجود تحمل مشکلات مادی تعقیب کردم. همچنین می‌خواستم برای نوه هایم الگویی باشم و در عمل به آنان بیاموزم که در عمر انسان ها، هیچ لذتی بالاتر از آموختن علم نیست که خدا را شکر این امر اثر خود را برجای گذاشت و نوه هایم همه به تحصیلات عالی رسیدند و یکی دو تن از آنان دوره دکتری را در ایران و خارج از کشور می‌گذرانند.»

نگارش مقالات تئاتری

او از سال ۱۳۶۰ که بازنشسته شد، مدیرعامل یک مؤسسه و شرکت عمرانی مرو زیست در مشهد شد و علاوه بر اینکه همواره در نشست‌ها و مراسم و نیز اجرا‌های تئاتر‌های مشهد حضور داشت، روزانه حدود ۹ یا ۱۰ ساعت در این شرکت فعالیت می‌کرد. از لطفی مقدم در همین سال‌های اخیر مقالات و یادداشت‌های بسیاری درباره لزوم توجه به هنر فاخر تئاتر در روزنامه‌ها و مجلات تخصصی منتشر شده است. این هنرمند، علاوه بر آنچه در این نوشتار بیان شد، تدریس تئاتر در دانشگاه فردوسی مشهد، معاونت و سرپرستی اداره کل فرهنگ و آموزش عالی، سرپرستی نمایش در جشنواره توس، داوری در جشنواره‌های مختلف استانی و کشوری، عضویت شورای بازبینی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان و... را در کارنامه کاری خود دارد.

خاطرات تلخ وشیرین تئاتر

دکتر لطفی مقدم که اکنون در دهه نهم زندگی خود به سر می‌برد، خاطرات بسیار شیرین و تلخی از فعالیت‌های گسترده هنری و نیز زندگی خود دارد. او در یکی از دست نوشته‌های خود از خاطره نویسی و خاطره گویی در زندگی تئاتری اش به زیبایی می‌نویسد: «همه لحظات تئاتری خاطره است.

از وقتی که فکری و اندیشه‌ای در مغز شما جوشش می‌کند و شب و روز قلقلکتان می‌دهد و آدم‌های اثرتان در همه ثانیه‌های شبانه روز شما را رها نمی‌کنند، خاطره است تا زمانی که قلم به دست می‌گیرید و آنچه را طی ماه‌ها و گاه سال‌ها در مغزتان منقوش کرده اید، به صفحات کاغذ جاری می‌کنید، به آدم‌ها جان می‌بخشید و آنان را بر صحنه می‌آورید و با هم درگیرشان می‌کنید و آنگاه که هر شب قبل از اجرا دغدغه دارید که آیا نور (برق) نخواهد رفت؟ آیا بازیگران هیچ مشکلی نخواهند داشت و همه خواهند آمد؟ آیا همه بازیگران مانند اجرا‌های قبل به نقش مسلط اند؟ آیا تماشاچی کافی خواهد آمد؟ آیا تماشاچی حرفم را خواهد فهمید؟

و آنگاه که چراغ صحنه روشن می‌شود و ثانیه هایش به تشویش و دلهره‌های کارگردان می‌گذرد و سرانجام صدای خوشایند کف زدن‌های ممتد تماشاچی ها، خاموش شدن چراغ‌های صحنه، روشن شدن چراغ‌های سالن، پاک کردن گریم، ترک سالن، هجوم تماشاگران حامی برای خسته نباشید، انتقاد، تشویق، سؤال و؛ و در آخرین لحظاتی که منتظر هستید یک تاکسی برسد و شما را به خانه برساند. همه وهمه خاطره است. برای من افزون بر این خاطرات که برایم جذاب است، خاطراتی مانند «تعلیم و آموزش جوانان» و «سفر‌های هنری ام» دل نشین هستند.»، اما «خاطره برگزاری کنکور پذیرش هنرجو برای مرکز آموزش تئاتر که استقبال از آن بی نظیر بود»،

«خاطره برگزاری جشنواره تئاتر جوانان برای اولین بار در مشهد با هزینه شخصی»، «خاطره اعزام به پاریس برای مطالعه درباره خانه فرهنگ اروپا و مرکز ژرژ پمیدوی پاریس»، «خاطره تجهیز، تکمیل و افتتاح تالار فخرالدین اسعد گرگانی»، «خاطره ایجاد سالن کوچک تئاتر در چهارراه لشکر»، «خاطره تأسیس خانه نمایش در سه راه جهانبانی»، «خاطره تأسیس خانه نمایش در خیابان احمدآباد» و «خاطره برگزاری اولین جشنواره فیلم سوپرهشت در مشهد» از خاطرات شیرین او به شمار می‌آید.

او خاطرات تلخی هم دارد که خاطره ازدست دادن هنرمندانی، چون زنده یاد منصور همایونی، روان شاد فریدون صلاحی، روان شاد حسن حامد، روان شاد اصغر میرخدیوی، روانشاد ماشاءا... وحیدی و نیز خاطره ازدست دادن فرزندش در مسیر سبزوار برای اجرای نمایش «آی با کلاه» در سانحه تصادف از خاطرات تلخ زندگی او به شمار می‌آید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->